بابا بیا که بی تو بهارم خزان شده
غمهای تو، درون دل من نهان شده
بابا ببـیــن که ز الطاف رأس تــو
این دختر سه ساله چه قامت کمان شده
از درد و داغ جدایی ز باغ عشق
خونی به قلب مست امام زمان شده
این خشک مزرعه ی قلب پر غمم
با دیدن جمال تو همچون جنان شده
اینک به ببین که روبروی چشم خیس من
گلبرگ های یاس دلم بر سنان شده
هر تار موی خواهر تو می شود سپید
با تو نگفته ام که چرا او چنان شده
این قلب پیر سه ساله در این دیار
با دیدن جمال تو بر نی جوان شده
داری به خاطرت چقدر راز گفته ای
هر آنچه گفته ای پدر من همان شده
بابا چه کرده ام که در این لحظه های خوب
لطف و کرامتت به دلم بی کران شده
این، چند بوسه های پر از مهر دخترت
حالا برای رأس شما ارمغان شده
اندک زمان عمر من عاشق خدا
با عشق پر ز داغ شما جاودان شده
جعفر ابوالفتحی
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1444
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1